ایران رگش رو زد…
رگش رو زد یه دختر توی انباری یه ماشین، نصفهشب تو کوچه ترمز کرد صدای جیغِ یه تاریخ غم اومد یه راننده به یه رویا تجاوز کرد رگش رو زد یه زندونی تو سلولش نگهبان رفت سمت خونه با شادی گذشت از میلهها خونی که میپاشید رو دیوارا نوشت از عشق و آزادی رگش رو اطلاعت بیشتر دربارهایران رگش رو زد…[…]