مقدمه‌ی مهدی موسوی برای «نه»، ویژه‌نامه‌ی شعر اعتراضی، گاهنامه‌ی ادبیات مستقل ایران، شماره‌ی ۸

جنبش «زن، زندگی، آزادی» و هنرمندانی که در آن روزها صدای مردم ایران بودند، دلیلی محکم و بهانه‌ای دلپذیر بود برای ما که در این شماره به «ادبیات اعتراضی» بپردازیم؛ بخشی از هنر و ادبیات که در تمامی این قرن‌ها باوجود سرکوب‌ها و آزارها به حیات خود ادامه داده و اتفاقا یکی از مهم‌ترین ارکان ادبیات فارسی بوده است.

اتفاقا همین همه‌گیری و شاهکارهای پرشماری که در دوره‌ها و سبک‌های مختلف خلق شده، باعث شد که در این شماره‌ی نشریه مجبور شویم که فقط به انعکاس آثار شاعران معاصر ایرانی اکتفا کنیم؛ زیرا که اگر قرار بود تمام اشعار فارسی را مورد بررسی قرار دهیم، شماره‌ی اخیر از هزاران صفحه فراتر می‌رفت که نیاز به چندین سال فعالیت و همکاری عزیزان بیشتری داشت. اما همین شعر معاصر نیز آن‌چنان در حوزه‌ی شعر اعتراضی قدرتمند بوده است که در بررسی اولیه‌ی هیئت تحریریه حدود ۸۰۰ شاعر که آثاری درخور خلق کرده بودند، انتخاب شدند! مجبور بودیم حلقه را با گزیدن معیارهایی تنگ‌تر کنیم تا تعداد شاعران به حدود ۱۰۰ نفر کاهش یابد که هم پروژه‌ای باشد در توان گروهی کوچک که بدون دریافت هیچ هزینه‌ای سال‌هاست «گاهنامه‌ی ادبیات مستقل ایران» را با عشقی مثال‌زدنی منتشر می‌کنند و هم از حوصله‌ی مخاطبان ادبیات خارج نباشد. ازهمین‌رو تصمیم گرفتیم تنها آثار اعتراضی شاعران معاصری را منتشر کنیم که درگذشته‌اند؛ این معیار نه‌تنها تعداد شاعران را بسیار کاهش می‌داد، بلکه باعث می‌شد از بروز مشکلات مختلف سیاسی و امنیتی برای هنرمندانی که در داخل ایران زندگی می‌کنند، جلوگیری شود. زیرا گاهی لایه‌های سیاسی و نمادگرایی‌های برخی از این اشعار، برای نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و حتی ممیزان وزارت ارشاد واضح نبوده و بسیاری از این آثار در ایران به چاپ رسیده‌اند. برخی از هنرمندان نیز با اسامی مستعار، آثارشان را در فضای مجازی منتشر کرده‌اند که انتشار نام واقعی‌شان آنها را به خطر خواهد انداخت. مطمئنا در آینده‌ای نه‌چندان دور، در ایران آزاد بی هیچ محدودیتی ویژه‌نامه‌ای چندجلدی از ادبیات اعتراضی منتشر خواهیم کرد که آثار تمامی هنرمندانی را که در این سال‌ها صدای اعتراض مردم ایران بوده‌اند، دربربگیرد.

باوجود تمامی این معیارها و فیلترها، باز هم با مشکلات عدیده‌ای روبرو بودیم. کتاب‌های بسیاری از شاعران ده‌های بیست و سی و چهل شمسی نایاب است و دسترسی به آنها دشوار. اشعار در فضای مجازی اکثرا ناقص، غلط، مخدوش و در بعضی اوقات جعلی هستند. اعضای هیئت‌تحریریه در خارج از ایران زندگی می‌کنند و پیدا کردن فردی که مثلا بتواند به کتابخانه‌ی ملی برود و از صفحات کتابی عکس بگیرد، بسیار دشوار بود. برخی از اشعار با نام مستعار منتشر شده بودند و در مورد نام واقعی شاعر، بحث و اختلاف بود؛ به‌طوری‌که مثلا ما مجبور شدیم از چاپ شعر مهم «ما انقلاب کردیم یا انقلاب ما را» صرفنظر کنیم زیرا نمی‌توان به یقین گفت که شعر از «محمد قهرمان» است یا «مهدی اخوان ثالث»! و از تمامی اینها مهمتر، وقتی مردم در خیابان‌ها کشته می‌شدند و هر روز خبر زندان و اعدام و… به گوش می‌رسید، سخت بود تمرکز بر یک کار پژوهشی عظیم، هرچند در راستای قیام مردم و رنج‌های آنها.مطمئنا این شماره نقص‌های فراوانی دارد. شاعران معاصر درگذشته‌ی بسیاری بوده‌اند که یا موفق به یافتن شعر اعتراضی از آنها نشده‌ایم یا اینکه متأسفانه از چشم هیئت تحریریه به دور مانده‌اند. مطمئنا با پیشنهادات و بازخوردهای شما، در آینده نسخه‌ای کامل‌تر و جامع‌تر منتشر خواهیم کرد. اما باید باز هم تشکر کنم از عزیزانی که بی هیچ چشمداشتی برای انتشار این شماره‌ی «گاهنامه‌ی ادبیات مستقل ایران» زحمت کشیدند تا خدمت کوچکی باشد به ادبیات فارسی و همدلی‌ای با مردمی شریف و هنرپرور که در راه آزادی از هیچ کوششی مضایقه نکرده‌اند.یک نکته‌ی تلخ این شماره نیز آن بود که درحالی‌که نشریه مراحل ویراستاری، صفحه‌آرایی، طراحی جلد و… را طی می‌کرد، شاعران بزرگ دیگری درگذشتند و اشعارشان در لحظات آخر در این شماره‌ی مجله قرار گرفت. هنرمندانی که یا از اندوهِ تبعید دق‌مرگ می‌شدند یا از غربتِ در وطن، جوانمرگ! در تمامی دنیا هنرمندان معمولا عمری طولانی ندارند و نگاه عمیق آنها به مسائل و رنج‌های انسانی باعث می‌شود که کمتر به مرگ طبیعی بمیرند، اما هیچکس نمی‌تواند انکار کند که این موضوع در میان شاعران ایرانی شدّت و حدّت بیشتری دارد که شاید نیاز به بررسی‌ای جداگانه در مقاله‌ای با رویکردهای پزشکی یا جامعه‌شناختی داشته باشد.در انتها می‌خواهم به نام این شماره برگردم که «نه!» است؛ اعتراضی به هر آن‌کس که هنرمند را گوسفندی دست‌آموز برای سرِ تأیید تکان دادن می‌خواهد.

«هرمان ملویل» ۱۷۰ سال قبل داستانی به نام «بارتلبی محرّر: داستانی از وال‌استریت» نوشت که در آن یک دفتردار ساده در پاسخ به خواسته‌های دیگران با خونسردی می‌گوید که «ترجیح می‌دهم که نه!». درمورد این داستان، مقالات فلسفی و جامعه‌شناختی زیادی نوشته شده‌اند، اما هدف از این اشاره آن بود که همه‌ی ما روزی در جایی قرار می‌گیریم که با تمام عواقب و سختی‌های پیشِ‌رو باید محکم بایستیم و بگوییم: «نه!». این شماره‌ی گاهنامه‌ی ادبیات مستقل، بدون هیچ ارزش‌گذاری و قضاوتی، به اشعار و شاعرانی پرداخته است که امروز در کنار ما نیستند، اما روزگاری نه‌چندان دور، با شعرشان و هنرشان، با صدای بلند فریاد زدند: «نه!»

مهدی موسوی

تابستان ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *