مقدمه‌‌ی مهدی موسوی بر کتاب «نامه‌های بی‌مقصد» از عظیم صادقی

استفاده از تکنیک نامه‌نگاری در ادبیات، سنتی است که چه در ادبیات فارسی و چه در زبان‌های و فرهنگ‌های دیگر، سابقه‌ای طولانی دارد. تکنیکی که امروزه اگرچه با کم‌رونق شدن نامه‌نگاری و تغییر شیوه‌های داستان‌نویسی کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما در شکل‌هایی تازه مانند استفاده از ایمیل، پیام کوتاه، وبلاگ‌نویسی و… در داستان‌های کوتاه و رمان‌ها حضور خود را حفظ کرده است.در ادبیات جهان، انتشار مجموعه‌ی نامه‌ها به دو شکل داستانی و غیرداستانی نمونه‌های موفقی داشته است. از مطرح‌ترین نمونه‌های داستانی می‌توان به «رنج‌های ورتر جوان»، «بابالنگ‌دراز»، «بیچارگان»، «ماه‌الماس»، «دراکولا»، «نامه‌های اسکروتیپ»، «گیرنده شناخته نشد»، «سکوت»، «سرگذشت ندیمه»، «به رنگ ارغوان» و «باید درباره‌ی کوین صحبت کنیم» اشاره کرد که همگی از آثار تاثیرگذار ادبیات در سه قرن گذشته بوده‌اند. در شکل غیرداستانی نیز از رم باستان تا به امروز جمع‌آوری نامه‌های افراد مشهور، شیوه‌ای مرسوم بوده که نمونه‌های بسیاری از آن به‌جا مانده است؛ از مجموعه‌نامه‌های عاشقانه‌ی هنرمندان و سیاستمداران تا مجموعه‌نامه‌هایی که حاوی زندگینامه، مسائل سیاسی، مسائل تربیتی و… هستند. در ادبیات فارسی هم استفاده از تکنیک نامه‌نگاری جایگاه و سابقه‌ای طولانی دارد: نامه‌هایی که در دل اشعاری بلند و منظومه‌ها جای گرفته‌اند مانند حضور این تکنیک در «شاهنامه‌ی فردوسی» و «خسرونامه‌ی عطار»، منشآت و مخصوصا اخوانیات که نامه‌هایی دوستانه‌ (به‌نسبت سلطانیات) بوده‌اند و نمونه‌های نثر و نظم موفقی از آنها به‌جا مانده است، ده‌نامه‌سرایی و سی‌نامه‌سرایی که منظومه‌هایی عاشقانه در قالب مجموعه‌نامه بوده‌اند و شاید معروف‌ترین آنها «ویس و رامین» باشد، مجموعه‌نامه‌های پند و اندرز یا عاشقانه که از نمونه‌های معاصر آن می‌توان به نامه‌های «شاملو» و «ساعدی» اشاره کرد، و حتی استفاده از قالب نامه برای نقد اشعار که از اولین نمونه‌های آن می‌توان مکاتبات «حزین لاهیجی» و «سراج‌الدین علی‌خان ‌آرزو» را نام برد.

«نامه‌های بی مقصد» عظیم صادقی نیز با پیروی از همین تکنیک از شصت نامه تشکیل شده است. نامه‌هایی عاشقانه که هر یک با «سلام جان دلم» آغاز شده و جز نامه‌ی آخر با «دلتنگ تو عظیم صادقی» پایان می‌پذیرند. عاشقانه‌هایی که از جنس فراق و دلتنگی هستند و رنج راوی در سطرسطر آنها به چشم می‌خورد. عظیم صادقی که پیش از این کتاب، خود را به‌عنوان یک شاعر تثبیت کرده نه‌تنها از زبانی شاعرانه و تشبیهات و استعاره‌ها در نامه‌ها بهره می‌گیرد، بلکه در بسیاری از نامه‌ها نیز از اشعار دیگر شاعران در میان نوشته‌هایش استفاده می‌کند. نامه‌هایی که بیش از آنکه توصیف دلدار یا دلیل جدایی و فراق باشد، تحلیلی بر شخصیت و درونیات نویسنده است که به بهانه‌ی نگارش نامه نوعی «حسب حال» را به نگارش درآورده است.

نامه‌ها با فلاش‌بک‌هایی به گذشته سعی دارند شخصیت راوی و معشوق را برای مخاطب ترسیم کنند و از حالت دلنوشته‌هایی برای یار به‌شکل روایت‌هایی داستانی دربیایند. اما نویسنده، شاید به‌علت محدودیت تعداد حروف در اینستاگرام، نخواسته یا نتوانسته نامه‌ها را آنگونه که باید به حوادث اجتماعی پیرامون پیوند بزند یا شخصیت‌هایی دیگر را وارد جهان این مجموعه کند. از همین‌رو نامه‌ها تنها به بیان احساسات عاشقانه و تألمات روحی محدود مانده‌اند و باوجود یکپارچگی محتوایی و ساختاری، نمی‌توانند در ذهن مخاطب روایتی پیوسته را بسازند یا وارد مباحثی نظیر فلسفه، جامعه‌شناسی و سیاست شوند.مجموعه‌ی «نامه‌های بی‌مقصد» عاشقانه‌ای است فارغ از جهانِ پیرامون که قرار است به بازتعریف بوسه و دلتنگی و هجر بپردازد و همان‌گونه که عظیم صادقی در نامه‌ی آخر می‌نویسد «معشوق را به هزاران نفر که هرگز او را ندیده‌اند بشناساند».

نامه‌های صادقی نوعی فلسفیدن ادبی نیست بلکه بیان صادقانه‌ی غلیان احساسات عاشقی است که به قول خودش «تمام زندگی‌اش را به دلتنگی باخته است» و مطمئنا برای مخاطبانی که به نثرهای رمانتیک علاقه دارند، بسیار جذاب و خواندنی خواهد بود. تجربه‌ای تازه برای عظیم صادقی که پس از شعر و ترانه به عرصه‌ی نثر و نگارش دغدغه‌هایش در قالب نامه پا گذاشته است.

مهدی موسوی

تابستان ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *