و دیگه صبح نشد…
هزار دفه مُردیمشبو عقب بردیمخورشیدو آوردیم…و بعد صبح نشد! نوشتیم از فرداتوو گریهی سارارو بغض دیواراتوو شرم میدوناکف خیابونا…و بعد صبح نشد از خونهی دیوافانوسو دزدیدیمستاره رو چیدیمبه بوسه برگشتیمتیرگیو کُشتیم…و بعد صبح نشد به خاک بخشیدیماونهمه هرگز روانار قرمز روصدای بارونوشهرِ پُر از خونو…و بعد صبح نشد رو دستها بردیمرفیق بیسر رونعش برادر روصدای اطلاعت بیشتر دربارهو دیگه صبح نشد…[…]