یکی از غصه های من روزهایی است که تیم های فوتبال پرطرفدار بازی دارند.
روزهایی که قبلش با شوخی و خنده و به قول خود دوستان کری خواندن شروع می شود و در انتها با توهین و فحاشی و خیلی خوش بینانه ناراحتی یک عده و حتی کمرنگ شدن دوستی ها تمام می شود.
قبل بازی، فحاشی ها به تیم و بازیکنان تیم مقابل (که کری خواندن ظاهرا نام دارد) مشکلی ایجاد نمی کند اما بعد بازی که طبیعتا یک طرف ماجرا ناراحت و غصه دار از شکستش و طرف دیگر شاد و خوشحال از پیروزی است ماجرا از حالت شوخی خارج شده و من حداقل در این سال ها ده ها دوست صمیمی را دیده ام که بینشان دلخوری ایجاد شده است.
فحش های زن ستیز، توهین به بازیکنان، جملات هوموفوب و… از چپ و راست شنیده می شود و جواب ها هم سعی می کنند از فحاشی ها کم نیاورند.
از طرف دیگر چیزی که در تمام جوانب از میان می رود منطق است. یعنی آدمی که تا روز قبل منطقی ترین و نسبی ترین بحث های فلسفی و اخلاقی و جامعه شناختی را می کرد حتی حاضر نیست قبول کند تیمش خوب بازی نکرده یا حقش باخت بوده یا بردش اتفاقی بوده یا…
من خودم از باخت های تیم مورد علاقه ام ناراحت می شوم اما طبیعتا وقتی تیمم بد بازی کرده است از آن دفاع نمی کنم و تنها ناراحتی ام را برای خودم نگه می دارم نه اینکه با فحاشی به دیگر تیم ها و طرفدارانشان فرافکنی کنم.
شما عادل فردوسی پور را ببینید. می تواند الگوی خوبی باشد. طرفدار پرسپولیس است و با چند بازیکن، دوستی نزدیک دارد اما همیشه در قضاوت هایش حداقل سعی می کند در حد توانش جانب انصاف و بی طرفی را رعایت کند. کاری که مثلا بعضی گزارشگران فوتبال در استان های دیگر انجام نمی دهند.
نگوییم که این کری خواندن ها و فحاشی ها و ناراحتی دیگران را زیادتر کردن، زیبایی فوتبال است. من متنفرم از فوتبالی که بخواهد باعث چاقوکشی و فحش کشی و بی ادبی و توهین و… شود. من متنفرم از فوتبالی که بخواهد دوستی ها و عشق ها را به کینه تبدیل کند. من متنفرم از فوتبالی که آدم هایش به جای دوست داشتن تیم و بازیکنان خودشان، در نفرت از تیم و بازیکنان دیگر خلاصه می شوند.
در انتها یادمان نرود که جای زنان در ورزشگاه ها خالی است. یادمان نرود که اگر در ورزشگاه ها فحاشی و چاقوکشی و… است اولا مشکل زنان نیست و مشکل نیروهای امنیتی است و دوم و مهم تر آنکه یک زن عقل دارد و خودش تشخیص می دهد که بخواهد فحش بشنود یا نشنود و ما حق نداریم برای او تصمیم بگیریم. مردم حق انتخاب دارند…
در انتها سعی کنیم در دوست داشتن ها و عشق هایمان هم کمی منطقی باشیم. نگذاریم هیچ چیز ما را از هم دور کند. خودمان را در شادی و ناراحتی کنترل کنیم. من هنوز وقتی تیم مورد علاقه ام به تیم مورد علاقه ی پدرم گل می زند شادی نمی کنم چون شادی و ناراحتی پدرم از هر چیز در دنیا برایم مهم تر است. از هر چیز…
سید مهدی موسوی