نوامبر 13, 2018

درباره من

سید مهدی موسوی در 10 مهر 1355 در تهران به دنیا آمد و کودکی و نوجوانی خود را در شهر کرج گذراند. از دوران کودکی داستان می‌نوشت و از 11 سالگی شعر گفتن را آغاز کرد. دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان را در مدارس استعدادهای درخشان گذراند و در همان سال‌ها جوایز زیادی را در بخش‌های مشاعره، سرودن شعر، داستان‌نویسی، کتابخوانی و… در سطح کشور کسب کرد. تعدادی از اشعار او در آن سال‌ها در نشریاتی نظیر کیهان فرهنگی و… به چاپ رسیده است.

اولین مجموعه‌ شعر او در سال 1377 و در کتابی به نام «پر از ستاره‌ام امّا…» (به همراه دو شاعر دیگر) به چاپ رسید، که مجموعه‌ای شامل غزل‌های نئوکلاسیک با زبانی پیشرو و مضامین اجتماعی است. کتاب دوم او به نام «فرشته‌ها خودکشی کردند» در سال 1379 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد، به طور کامل، غیرقابل چاپ اعلام شد. دلایل این تصمیم، مباحث فمینیستی، توهین به مقدّسات، استفاده از کلمات غیرمجاز و… بیان شده است. این کتاب بالاخره با تصویرگری‌های «میثم علیپور» در سال 1381 به صورت زیرزمینی چاپ و وارد بازار شد و به سرعت به چاپ‌های بعدی رسید. این مجموعه با بر سر زبان انداختن نام جریان «غزل پست‌مدرن» در کشور، با برخوردهای مثبت و منفی شدیدی روبرو شد. اکثر مخالفان این جریان، شاعران غزلسرایی بودند که این آثار متفاوت را در قالب‌های کلاسیک برنمی‌تافتند. نسخه‌ی الکترونیک این کتاب در سال 1382 (بدون تصویرگری‌ها) در فضای مجازی قرار گرفت. در واقع مهدی موسوی با ایجاد سایت «غزل پست‌مدرن» در اواخر دهه‌ی هفتاد و وبلاگی با همین نام در اوایل دهه‌ی هشتاد توانسته بود راه دیگری برای رساندن آثارش به مخاطبین پیدا کند. همچنین انتشار سه مقاله‌ی «تبارشناسی غزل پست‌مدرن»، «شناسه‌های غزل پست‌مدرن» و «جستاری در غزل امروز» در سال‌های 1379 تا 1382 در نشریات کشور، باعث جذب تعدادی از شاعران جوان دیگر به این جریان نوظهور شده بود.

در همین سال‌ها مهدی موسوی در حال اخذ مدرک دکترای داروسازی از دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود. کارگاه‌های ادبی او که از سال 1378 در این شهر ایجاد شده بود، توانست چهره‌های تازه‌ای را به ادبیات کشور معرّفی کند. این کارگاه‌ها در دهه‌ی هشتاد و نود هم ادامه پیدا کردند که بسیاری از حاضران در آن کارگاه‌ها، امروزه از شاعران مطرح جوان به شمار می‌روند. کارگاه‌های مهدی موسوی در شهرهایی نظیر مشهد، شاهرود، تهران، کرج و… برگزار می‌شد که تا سال 1392 و به زندان افتادن او ادامه داشت. برگزاری این کارگاه‌های ادبی در ایران با مشکلات فراوانی روبرو بود و در طیّ آن سال‌ها مهدی موسوی آن را در جاهای مختلفی نظیر منزل شخصی، کافه‌ها، فرهنگسراها، دفاتر انتشاراتی، دانشگاه و… برگزار می کرد که هر بار با فشارهای مسؤولین، مجبور به جابجایی می‌شد. حضور در این جلسات به صورت رایگان بود و معمولاً ساعات طولانی (از صبح تا شب) را دربرمی‌گرفت. بعضی از منتقدین با سخت‌گیری‌های شدید مهدی موسوی در کارگاه‌هایش موافق نبوده و دیسیپلین و سخت‌گیری‌های شدید او در کارگاه‌هایش را، مخالف اشعار و تفکّر پست‌مدرن او می‌دانند. اما خود او همواره به سیستم انعطاف‌ناپذیرش اعتقاد داشت و نتیجه‌ی آن را حضور کسانی در کارگاه می‌دانست که از دیدگاه او واقعاً عاشق ادبیات بودند و می‌توانستند راهی تازه را در ادبیات باز کنند. در این کارگاه‌ها، تأکید اصلی بر روی مطالعه و دانش بود و کمتر به غزل پست‌مدرن پرداخته می‌شد. برای همین هم هست که بسیاری از حاضران در آن کارگاه‌ها، امروزه به عنوان داستان‌نویس یا شاعر سپیدسرا یا مترجم یا… مطرح هستند و خروجی آن کارگاه‌ها، تنها غزل پست‌مدرن نبوده است.

مهدی موسوی با مشکل اخذ مجوّز برای کتاب‌هایش روبرو بود امّا بالاخره در سال 1384 توانست مجموعه‌شعری عاشقانه با نام «اینها را فقط به خاطر شما چاپ می‌کنم» به چاپ برساند. این مجموعه در واقع فاصله‌ی زمانی و تکنیکی دو کتاب اوّل او را پر می‌کرد و شامل تجربه‌هایی در غزل روایی و همچنین اوّلین تجربه‌های مهدی موسوی در ایجاد غزل پست‌مدرن (قبل از اشعار مجموعه‌ی «فرشته‌ها خودکشی کردند») بود. او پس از انتشار این کتاب و با تغییرات سیاسی ایجاد شده در کشور، دوباره با مشکل عدم دریافت مجوّز روبرو شد تا بالأخره کتاب بعدی او در سال 1389 به چاپ رسید که «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» نام داشت. این کتاب که عدّه‌ای آن را مهم‌ترین کتاب مهدی موسوی می‌دانند مثل کتاب‌های قبلی او با استقبال فراوانی روبرو شد و صف‌هایی حتّی طولانی‌تر از کتاب‌های قبلی او ایجاد کرد. دادن کلمات سانسور شده‌ی کتاب بر روی یک کاغذ جداگانه به بعضی از دوستانش (توسط مهدی موسوی به صورت پنهانی در کنار غرفه‌ی نمایشگاه)، ایجاد ازدحام و تجمّع در نمایشگاه کتاب به علت استقبال مخاطبین، همکاری چند تن از شاگردان مهدی موسوی با نهادهای اطلاعاتی و لو دادن او، حمایت او در سال 1388 در حمایت از جنبش سبز و همچنین مخالفت کلّی نهادهای حکومتی با جریان غزل پست‌مدرن، دلایلی شدند تا در انتهای همان روز دوم نمایشگاه، غرفه‌ی ناشر بسته شده و کتاب‌های مهدی موسوی (به همراه آثار فاطمه اختصاری، محمّد حسینی مقدم و الهام میزبان) جمع‌آوری و خمیر شوند. این اتفاق، بازتاب زیادی در خبرگزاری‌های داخلی و خارجی داشت و اگرچه مهدی موسوی در حمایت از ناشر، حاضر به مصاحبه نشد، امّا حاشیه‌های بسیاری برای او ایجاد کرد.

کتاب «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» بیش از 160 شعر را دربرمی‌گیرد و شامل دو دفتر است. دفتر نخست، آثار منتشر نشده‌ی سال‌های 1376 تا 1388 را دربرگرفته و شامل مجموعه‌ای از رادیکال‌ترین غزل‌های پست‌مدرن مهدی موسوی در فرم، تکنیک و محتوا است. دفتر دوم که «دستمالی برای پاک کردن تخته‌سیاه» نام دارد شامل گزیده‌ای کوچک از اشعار سه کتاب قبلی او (با توجه به نایاب بودن آن کتاب‌ها در بازار) است که در انتهای این مجموعه قرار دارد. این مجموعه نیز مانند «فرشته‌ها خودکشی کردند» دارای طراحی گرافیکی است که به عهده‌ی «وحید عرفانیان» بوده است. نسخه‌ی الکترونیک این مجموعه با اضافه شدن سانسورهای کتاب، چند ماه بعد در اینترنت گذاشته شد و مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. برخوردهای منتقدین با این مجموعه (پس از گذشت یک دهه از انتشار «فرشته‌ها خودکشی کردند») بسیار مثبت‌تر و پذیراتر بود و مشخّص بود که در طول این سال‌ها منتقدین کلاسیک به نوعی با جریان غزل پست‌مدرن کنار آمده‌اند.

سید مهدی موسوی در دهه‌ی هشتاد به شدّت فعال بود. علاوه بر برگزاری کارگاه‌های ادبی در چندین شهر مختلف، و شرکت یا داوری در جشنواره‌های ادبی مختلف، او (به همراه رضا صحرایی و حامد داراب) در سال 1386 «جشنواره‌ی غزل پست‌مدرن» را برپا کرد که در آن شرکت‌کنندگان مطرحی از سراسر کشور حضور داشتند. حاصل آن جشنواره، مجموعه‌ی «گریه روی شانه‌ی تخم‌مرغ» (با انتخاب و داوری مونا زنده‌دل و فاطمه اختصاری) بود. مراسم پایانی آن جشنواره، اجرایی کاملا متفاوت داشت که می‌توان از خود مراسم و جزئیاتش به عنوان یک پرفورمنس یاد کرد. سالن برگزاری این مراسم با فشار نهادهای اطلاعاتی چند ساعت قبل از اجرا تعطیل شد، اما برگزاری این جشنواره در منزلی شخصی باز هم بازخوردهایی مثبت در نشریات آن زمان داشت.

از دیگر فعّالیت‌های مهدی موسوی در آن دوران، می‌توان به چاپ و انتشار فصلنامه‌ی «همین فردا بود» در سال‌های 1386 تا 1388 اشاره کرد. این فصلنامه که به صورت تخصّصی به «غزل پست‌مدرن» می‌پرداخت در تمام شهرهای ایران توزیع می‌شد و با توجه به بازتاب بی‌طرف نظرات موافقان و مخالفان، مصاحبه‌های جنجالی، چاپ اشعار شاعران گمنام امّا قدرتمند شهرستانی و… توانست به‌سرعت جای خود را در بین نشریات تخصّصی ادبی پیدا کند. اما متاسفانه پس از خرداد 1388، به همراه بسیاری از نشریات فرهنگی کشور، لغو مجوّز شد. مهدی موسوی که سردبیر این مجلّه بود پس از انتشار چند شماره و با توجه به فشار نهادهای اطلاعاتی مجبور شد از سردبیری کناره گرفته و به عنوان «ناظر کیفی» فعّالیت کند. هرچند به اذعان هیأت تحریریه‌ی نشریه، همچنان در عمل به تمامی امور نشریه رسیدگی می‌کرد.

مهدی موسوی در دهه‌ی هشتاد در فضای مجازی نیز فعّالیتی گسترده داشت. او که از سال‌های انتهایی دهه‌ی هفتاد، «سایت غزل پست‌مدرن» را در اختیار داشت با آغاز «وبلاگ‌نویسی فارسی» در سایت پرشین بلاگ، به آن پیوست و وبلاگ «غزل پست‌مدرن» را ایجاد کرد. این وبلاگ بارها در نظرسنجی‌های پرشین‌بلاگ به عنوان یکی از محبوب‌ترین وبلاگ‌های ادبی فارسی انتخاب شد. او در آن دوران به عنوان مسؤول بخش غزل پست‌مدرن یا شعر کلاسیک در چندین سایت ادبی نیز مشغول فعالیت بود. وبلاگ او با توجه به اینکه چندین بار توسط مقامات قضایی فیلتر و حذف شد و با آدرس جدیدی مشغول به فعالیت شد، امّا معمولاً در صفحه‌ی اوّل سایت پرشین‌بلاگ به عنوان یکی از وبلاگ‌های پربازدید دیده می‌شد. مهدی موسوی همچنین با آغاز تب فیس‌بوک در ایران در سال 1387 به آن پیوست و از آن به عنوان رسانه‌ای برای انتشار اشعارش به‌صورت سانسور نشده استفاده کرد. امری که مورد استقبال قرار گرفت و با توجه به محدودیت اعضای یک اکانت در فیس‌بوک (5000 نفر) باعث شد چندین اکانت شخصی (با مخاطبان مختلف) را به‌طور همزمان اداره کند.

در سال 1388 و با توجه به حضور میلیونی مردم ایران در اعتراض به تقلّب در انتخابات در خیابان‌ها، مهدی موسوی و بسیاری از شاعران غزل پست‌مدرن در سراسر کشور حمایت خود را از مردم اعلام کردند که موجب افزایش فشار بر آنها و این جریان شد. همچنین او با شعری اعتراضی، وبلاگ خود را به روز کرد و اعلام کرد که وبلاگش را به عنوان اعتراض و همراهی با مردم تا اطّلاع ثانوی به روز نخواهد کرد. بعدها عکس‌هایی از او در راهپیمایی‌های مردم علیه رژیم ایران در فضای اینترنت منتشر شد. پس از سرکوب قیام مردم در خیابان‌ها و کشتار و دستگیری‌های گسترده، او بار دیگر وبلاگش را باز کرد و سعی کرد به فعالیت‌های فرهنگی، ادبی خود با چهره‌ای اجتماعی‌تر ادامه دهد.

در مهرماه سال 1389، مهدی موسوی توسط نیروهای وزارت اطلاعات در منزل شخصی‌اش دستگیر شد و چندین جلسه مورد بازجویی قرار گرفت. پس از این اتّفاقات، او به مدت یک سال در فیس‌بوک حضور نداشت و همچنین حدود یک سال موفق به برگزاری کارگاه‌هایش نشد. این اتّفاقات و شوک ناشی از آن، بر روی جریان غزل پست‌مدرن نیز تأثیری کاملاً منفی گذاشت و بسیاری از شاگردان مهدی موسوی و طرفدارانش در آن چند سال از ادبیات جدّی کناره گرفتند. هرچند صفحه‌های هواداران او در فیس‌بوک و وبلاگ‌ها همچنان به انتشار اشعارش ادامه می‌دادند و طرفداران زیادی داشتند.

مهدی موسوی در دهه ی هفتاد و هشتاد، کمتر به ترانه‌نویسی پرداخت و جز یکی، دو مورد همکاری با خوانندگان خارج از ایران، آثار او هیچ‌کدام به صورت موزیک اجرا نشدند. در سال 1389، شاهین نجفی اپیزود سوم یکی از اشعار او با نام «شاعر تمام شده» را اجرا کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد. همین امر باعث شد که شاهین نجفی در آلبومی که به جریان «غزل پست‌مدرن» تقدیم شده بود (آلبوم «هیچ، هیچ، هیچ») با مهدی موسوی سه همکاری دیگر داشته باشد که در آن زمان این آثار با رویکرد مثبتی در بین منتقدین و طرفداران هر دو نفر روبرو شد و این همکاری‌ها بعدها در آلبوم‌هایی نظیر «ترامادول» و «1414» نیز ادامه پیدا کرد. پس از موفقیت این آلبوم، گرایش خوانندگان مختلف به اجرای «غزل پست‌مدرن» بیشتر شد و در سالیان بعد، آثار مهدی موسوی با صدای خوانندگان مطرحی نظیر آرش سبحانی، شادی امینی، یاسین صفاتیان، امیر عظیمی، حسام بهمنی، حسین کویار، کاوه سوری، آریا آرام نژاد، مهران میرمیری، پیام رامسس، حامد مقدم، مازیار ظریف، امیر خرّم نژاد، میثاق بنی مهد، امیر صادقین، میلاد وحدتی و… بارها شنیده شد. هرچند مهدی موسوی بارها تاکید کرده که خود را شاعر می‌داند (و نه ترانه‌سرا) امّا در سالیان اخیر بر روی ملودی‌های مختلف، کارهایی نوشته است که می‌توان آنها را زیرمجموعه‌ی ترانه نیز دانست.

در سال 1390، فاطمه اختصاری مجموعه‌ای از گفتارهای مهدی موسوی در باب آموزش ساده‌ی وزن را در کتابی الکترونیک با نام «آموزش وزن به زبان ساده» منتشر کرد. این کتاب در واقع خلاصه‌ای از کتاب آموزشی «عروض در سه روز» است که مهدی موسوی آن را برای تدریس و آموزش وزن به دانش‌آموزان و شاعران مبتدی نوشته بود. کتاب «عروض در سه روز» هرگز منتشر نشد و در حمله‌ی اطلاعات سپاه به منزل مهدی موسوی (در سال 1392) دست‌نوشته‌ها و همچنین فایل‌های آن از بین رفت. جزوه‌ی «آموزش وزن به زبان ساده» امروزه در خیلی از مدارس و حتی دانشگاه‌های ایران برای کمک به نوآموزان عروض استفاده می‌شود، هرچند مهدی موسوی آن را ناقص می‌داند و امیدوار است کتاب «عروض در سه روز» را بار دیگر تألیف کند.

در زمستان همین سال، او توانست پس از تغییر نام و حذف چند شعر، پس از تلاشی چند ساله مجوّز مجموعه‌ی شعر ضدّ جنگ خود را با نام «حتّی پلاک خانه را» بگیرد. این مجموعه در همان نمایشگاه کتاب، چندین بار تجدید چاپ شد و توانست موفّقیت آثار دهه‌ی هشتاد مهدی موسوی را تکرار کند. هرچند با توجّه به فاصله‌ی زمانی اشعار (از 1375 تا 1390) در محتوای اشعار نوعی چندگانگی و تفاوت نگاه، احساس می‌شد که عدّه‌ای از منتقدین به آن اشاره کرده‌اند. نکته‌ی جالب این مجموعه آن است که اشعار، تنها جنگ ایران و عراق را دربرنگرفته و به جنگ‌های فکری و عملی متفاوتی از مرگ حلّاج تا جنبش سبز اشاره دارد.

در سال 1391 ابتدا مهدی موسوی یک مجموعه رباعی-عکس به نام «مردی که نرفته است برمی‌گردد» را با همکاری «محمدصادق یارحمیدی» (به عنوان عکاس) به چاپ رساند. این مجموعه شامل منتخبی از رباعی‌های او از اواسط دهه‌ی هفتاد تا ابتدای دهه‌ی نود بود. عکس‌های کتاب نیز سیاه و سفید و بیشتر در فضاهای مینی‌مال بود. در همان سال او مجموعه‌ای با نام «غذاش بادمجان است» را در پاریس به چاپ رساند که شامل غزل‌های پست‌مدرن او بود که بعدِ مجموعه‌ی «پرنده کوچولو…» هرگز موفق به دریافت مجوّز نشده بودند. این مجموعه در داخل ایران پخش نشد و در خارج از ایران هم با توجّه به مخاطب محدود فارسی‌زبان، پخش چندان موفّقی نداشت. در ابتدای سال 1392 بالاخره غزل‌های پست‌مدرن مهدی موسوی پس از چند مجموعه‌ی توقیف شده موفق به انتشار شدند. کتابی کم‌حجم با نام «غرق شدن در آکواریوم» که پس از حذف ده‌ها شعر از مجموعه، توانست به سختی از سدّ سانسور بگذرد. این کتاب، شامل منتخبی از اشعار قدیمی و جدید بود و با وجود آنکه هرگونه مراسم رونمایی، جشن امضا و… برای آن ممنوع بود توانست در همان نمایشگاه کتاب به فروش بالایی دست پیدا کند و به چاپ چندم برسد. هرچند مسؤولان نمایشگاه کتاب از حضور مهدی موسوی برای امضای آثارش در غرفه‌ی ناشر جلوگیری کردند و پس از دقایقی او را به بیرون نمایشگاه کتاب، مشایعت کردند.

از اردیبهشت سال 1391 و بعد از انتشار موزیکی به نام «نقی» توسط شاهین نجفی، فشارها بر مهدی موسوی افزایش پیدا کرد. اطلاعات سپاه و سایت‌های زنجیره‌ای وابسته به آن، هر چند روز یک بار مطلبی را علیه او منتشر کرده و او را همکار خواننده‌ی مرتد می‌نامیدند. در واقع این فشارها از اواسط دهه‌ی هفتاد وجود داشت و علّت اصلی آن، بنیانگذاری جریان پیشروی غزل پست‌مدرن، ایجاد کارگاه‌های رایگان برای نسل جوان و داشتن طرفداران بسیار در کشور بود. اطلاعات سپاه که با هرگونه جریان پرطرفدار مستقل در جامعه مخالف است، پس از حمایت مهدی موسوی از جنبش سبز در سال 88، مواضع سختی علیه او گرفته بود، اما با توجه به پایگاه مردمی و اینکه بیشتر اشعار مهدی موسوی فلسفی بود و لایه‌های سطحی سیاسی نداشت، تنها به تعطیل کردن کارگاه‌ها و سخنرانی‌ها و… او اکتفا می‌کرد. با انتشار موزیک نقی، بهانه‌ای برای حمله به مهدی موسوی ایجاد شد. با وجودی که او ترانه‌سرای موزیک نقی نبود و حتّی از چند و چون انتشار آن بی‌خبر بود، در سایت‌ها، نشریات، صدا و سیما و… به هر بهانه‌ای به او حمله می‌شد و او را به همراه فاطمه اختصاری، عضوگیرنده‌ی حلقه‌ی اشرار!، همجنسگرا!، همکار خواننده‌ی مرتد، مبتذل‌نویس، شیطان‌پرست!، فراماسون!، معاند و… خطاب می‌کردند. نکته‌ی عجیب آن بود که این حملات، به ترانه‌سرایان دیگری که با شاهین نجفی همکاری کرده بودند صورت نمی‌گرفت یا بسیار کمتر بود.

مهدی موسوی در 15 دی ماه 1392 در صفحه‌ی فیس‌بوکش اعلام کرد که در حالی که قصد سفر تفریحی به ترکیه را داشته، او را ممنوع‌الخروج اعلام کرده‌اند. او در آن متن تاکید کرده بود که در این سال‌ها پیشنهادات فراوان تحصیلی و هنری برای خروج از کشور داشته امّا همیشه به زندگی در ایران با وجود تمام آزارها و سانسورها اعتقاد داشته است و دلیل ممنوع‌الخروجی‌اش را وقتی این‌گونه عاشق کشورش است درک نمی‌کند. در ظهر 17 آذر ماه 1392 با حمله‌ی نیروهای سپاه به منزل شخصی مهدی موسوی، او را دستگیر کردند و با چشم‌بند به انفرادی بند دو-الف زندان اوین (متعلّق به اطلاعات سپاه) منتقل کردند. او بدون دسترسی به وکیل یا ملاقات یا تماس تلفنی یا تفهیم اتهام، 38 روز در زندان انفرادی، تحت بازجویی و شکنجه‌ی روانی و جسمی قرار داشت. هدف از این بازجویی‌ها، اعترافات اجباری بود که بیشتر بر همکاری با شاهین نجفی و ایجاد کارگاه‌های ادبی رایگان متمرکز بود. در این مدت، خانواده و دوستان مهدی موسوی از دستگیری و سرنوشت او کاملاً بی‌خبر بودند. حتّی چند نفر از شاگردان نزدیک مهدی موسوی که در فضای مجازی از ناپدید شدن او ابراز نگرانی کرده بودند به صورت تلفنی یا حضوری مورد تهدید قرار گرفته بودند. او در نهایت پس از 38 روز و با وثیقه‌ی مالی به همراه فاطمه اختصاری (که هم‌زمان با او دستگیر شده بود و او نیز تحت بازجویی بود) به‌طور موقّت آزاد شد.

جلسات دادگاه‌ مهدی موسوی (به همراه فاطمه اختصاری) در شعبه‌ی 28 دادگاه انقلاب، به مدت 2 سال ادامه داشت. در این مدّت، اطلاعات سپاه با تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم، از حضور او در جلسات ادبی، فضای مجازی، نمایشگاه کتاب و… جلوگیری می‌کرد و در روزنامه‌ها و نشریات خود به تخریب او می‌پرداخت. پس از دو سال خانه‌نشینی، نهایتاً قاضی مقیسه حکمی شامل موارد زیر صادر کرد: 6 سال زندان به جرم توهین به مقدّسات (به خاطر محتوای فلسفی چند شعر چاپ شده در کتاب‌های مهدی موسوی و اجرای چند شعر از همان کتاب‌ها توسط شاهین نجفی)، 3 سال زندان به جرم نگهداری گاز اشک‌آور (منظور اسپری فلفل بوده است که با مجوّز وزارت بهداشت در اختیار پزشکان قرار گرفته بود)، 99 ضربه شلاق (برای دست دادن با یک خانم شاعر ، چند سال قبل از دستگیری)، جریمه‌ی مالی (داشتن یک دست پاسور در منزل).

صدور حکم 9 سال زندان و همچنین شلّاق برای یک شاعر و نویسنده، باعث عکس‌العمل‌های فراوانی در داخل و خارج ایران شد. نهادهای حقوق بشری، تعدادی از شاعران و نویسندگان مطرح جهان از جمله اعضای انجمن پن، متفکّرینی نظیر نوآم چامسکی و… در نامه‌ها و بیانیه‌های مختلف، خواستار شکستن این حکم شدند. در داخل ایران هم اکثر هنرمندان و شاعران و نویسندگان از طیف‌های مختلف سیاسی با امضای بیانیه‌های مختلف (یا در صفحه‌های شخصی خود در فضای مجازی) به این حکم اعتراض کردند. بسیاری این حکم را نه جریمه‌ای برای مهدی موسوی، که اعلام موضعی به تمامی نویسندگان و شاعران مستقل می‌دانستند که هدفش ایجاد فضای رعب و وحشت و ترویج خودسانسوری بود. در همان ماه، «امیر رییسیان» وکیل مهدی موسوی و فاطمه اختصاری از اعتراض آنها به احکام صادره و ارجاع پرونده به دادگاه تجدیدنظر خبر داد. چند ماه بعد، دادگاه تجدید نظر، حکم این دو را بدون هیچ تغییری تأیید کرد.

مهدی موسوی (به همراه فاطمه اختصاری) در اواسط دی ماه 1394 به کردستان عراق فرار کرد. پس از مدّتی اقامت در کردستان عراق، توانست با کمک حزب دموکرات، به ترکیه فرار کرده و خود را در آنجا به UN معرفی کند. اقامت مهدی موسوی در ترکیه حدود یک سال و چند ماه (در شهرهای وان و اسکی‌شهیر) به طول انجامید و سپس با کمک موسسه‌ی آیکورن آنجا را به مقصد نروژ ترک کرد.

در سال 1392 در حالی که مهدی موسوی در بازداشت بود دو کتاب او با حذف و تعدیل بسیار، مجوّز گرفت. کتاب اوّل، «با موش‌ها» بود که تعدادی از اشعار سروده شده بعد از مجموعه‌ی «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» را دربرمی‌گرفت. این مجموعه، بدون هیچ خبر رسانه‌ای از جانب مؤلف و ناشر (برای به دور ماندن از حمله‌های رسانه‌های اطلاعات سپاه نظیر باشگاه خبرنگاران جوان، بیست و سی، خبرگزاری فارس و…) پخش شد و در اختیار کتابفروشی‌ها قرار گرفت. استقبال بالای مخاطب از این مجموعه باعث شد به سرعت به چاپ‌های بعدی برسد.

مجموعه‌ی دیگر، «بعد از باران، قبل از تبعید» بود که توسط نشر «نصیرا» با مدیریت «بابک اباذری» به چاپ رسیده و با خبررسانی قبلی در نمایشگاه کتاب تهران 1393 ارائه شد. در روز دوم نمایشگاه، مأموران اطلاعات سپاه به غرفه‌ی نشر حمله کرده و تمامی نسخه‌های کتاب را (با وجود داشتن مجوّز) جمع کرده و با خود بردند. در همان ساعات، خبرگزاری فارس، خبری را به دروغ منتشر کرد که ادّعا می‌کرد این کتاب حاوی اشعار شاهین نجفی بوده است! بابک اباذری در صفحه‌ی شخصی‌اش در فیس‌بوک به شدّت علیه این اعمال فراقانونی و شایعات، موضع گرفت و آن را محکوم کرد. فردای همان روز، مأموران اطلاعات سپاه به غرفه‌ی او در نمایشگاه مراجعه و پس از تهدید او به مرگ، غرفه را به طور کامل تعطیل کردند. بابک اباذری شبانه به ترکیه رفت و در مصاحبه‌ای، اتفاقات پیش آمده را افشا کرد. پس از ایجاد شایعه‌ی کلاهبرداری نشر نصیرا توسط عوامل سپاه و شاعران خودفروخته، و همچنین آرام شدن نسبی اوضاع، بابک اباذری اعلام کرد برای سفر تفریحی به ترکیه رفته بوده و برای اعاده‌ی حیثیت به ایران بازگشت. چند ماه پس از برگشتن او به ایران، در زمستان 1393 جنازه‌ی او در آب‌های دریای خزر پیدا شد. نشریات دولتی علت مرگ او را غرق شدن هنگام شنا اعلام کردند امّا مسؤولین، از برگزاری هر مراسم یادبودی برای او در جلسات ادبی جلوگیری کردند و در سال بعد هم مانع حضور نشر نصیرا در نمایشگاه کتاب شدند.

در نوروز 1393، مهدی موسوی خبر داد که پس از دریافت وسائل شخصی‌اش (که موقع بازداشتش در خانه ضبط شده بودند) متوجه شده که علاوه بر بخش زیادی از فیلم‌ها و کتاب‌هایش، تمام دست‌نوشته‌های اشعارش نیز مفقود شده است. همچنین هارد لپ‌تاپ و هاردهای اکسترنال او سوخته و بخش زیادی از اشعار منتشر نشده‌اش و همچنین رمان «گفتگو در تهران» و کتاب آموزشی «عروض در سه روز» به طور کامل نابود شده است و این عمل را به کتابسوزی نازی‌ها تشبیه کرد. در اواخر همین سال، او کتاب «انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی‌رویه‌ی تعداد گوسفندان» را به چاپ رساند که منتخبی از چند شعر قدیمی منتشر نشده‌ی او، به همراه اشعار جدیدی بود که از نوروز تا پاییز 1393 به‌طور روزانه نوشته بود. بعدها مهدی موسوی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که نوشتن آن اشعار و انتشار آن کتاب (پس از آگاهی از نابودی آثارش)، مبارزه‌ای بوده علیه آنهایی که از هنر و ادبیات هراس دارند.

مهدی موسوی پس از اقامت در نروژ، در سال 1396 رمان «گفتگو در تهران» را منتشر کرد. او در طول یک سال در کشور ترکیه این رمان را (که به طور کامل از بین رفته بود) پس از پنج سال از نگارش نخستین، از نو نوشته بود. هرچند به گفته‌ی خود او، با توجّه به تجربه‌های تازه‌ای که از زندان و فرار از مرز به دست آورده بود برخی از جزئیات کتاب، در نگارش دوباره، تغییر یافته است. این رمان توسط نشر آمازون در خارج از کشور عرضه شد و نسخه‌ی الکترونیک آن برای دانلود رایگان در کانال تلگرام مهدی موسوی (برای ایرانیان داخل کشور) قرار گرفت. این رمان پست‌مدرن و پیچیده با استقبال بسیار خوب مخاطبان روبرو شد و به زودی نسخه‌های زیرزمینی آن در بساط دستفروش‌های کتاب قرار گرفت. بسیاری شخصیت اوّل رمان، «حسین» را خود «مهدی موسوی» می‌دانند که او در مصاحبه‌هایش قویّاً این مسأله را رد کرده است. این رمان دارای 13 شخصیت و 93 فصل کوتاه است که در هر فصل، با تغییر راوی و زاویه‌دید روبرو هستیم.

پس از خروج مهدی موسوی از ایران، مجوّز تمام آثار قبلی‌اش به حالت تعلیق درآمد. البته هنوز هم در بسیاری از کتاب‌فروشی‌ها، کتاب‌های قبلی او به چشم می‌خورند. او پس از خروجش، دو مجموعه‌شعر جدید «محرمانه» و «شب» را برای دریافت مجوّز به وزارت ارشاد فرستاد که هر دو غیرقابل چاپ اعلام شدند. او پس از ناامید شدن از چاپ کتاب در ایران، مجموعه شعر «دلقک‌بازی جلوی جوخه‌ی اعدام» را در سال 1397 در نروژ با نشر آمازون منتشر کرد امّا مانند رمان «گفتگو در تهران»، نسخه‌ی الکترونیک آن را برای دانلود رایگان در کانال تلگرامش قرار داد. این کتاب هم به زودی به بساط دستفروش‌ها راه پیدا کرد. این مجموعه، شامل اشعار او پس از مجموعه‌ی «انقراض پلنگ ایرانی…» تا روز خروج از ایران است. همچنین در این کتاب، چند شعر قدیمی که در کتاب‌های قبلی مجوّز نگرفته‌اند یا دارای سانسور و حذفیات فراوان بوده‌اند دیده می‌شود.

هم‌اکنون مهدی موسوی در شهر لیل‌هامر نروژ زندگی می‌کند. در دو سال اخیر، او در بسیاری از فستیوال‌های ادبی اروپا شرکت کرده و تعدادی از اشعارش به زبان‌های انگلیسی، نروژی، اسپانیایی و… ترجمه شده‌اند. یک مجموعه‌ی شعر و یک رمان جدید در راه دارد که هنوز اخباری از جزئیات آنها منتشر نشده است. در عین حال کارگاه آنلاین ادبی «هم‌سایه» را زیر نظر مؤسسه‌ی توانا اداره می‌کند و پس از هر دوره، گاهنامه‌ای الکترونیک از آثار شرکت‌کنندگان در کارگاه را در فضای مجازی منتشر می‌کند. او در فضای مجازی بارها اعلام کرده است که در صورت تعلیق مجازات زندان و شلاقش، با وجود تمام آزارها و فشارها به ایران باز خواهد گشت.