پاسخ به تعدادی از سوالات رایج شما پیرامون کتاب «گفتگو در تهران»

پاسخ به تعدادی از سوالات رایج شما پیرامون کتاب «گفتگو در تهران»:

1- چرا در این کتاب شخصیت پردازی نداریم؟
در ادبیات مدرن و پست مدرن دیگر چیزی به نام شخصیت پردازی کلاسیک (از نوعی که مثلا در آثار چخوف می بینیم و شخصیت ها از لحاظ ظاهری و رفتاری توصیف می شوند) نداریم و شخصیت پردازی از طریق لحن، گفتار، کنش و… شخصیت ها در طول داستان و با برداشت خود مخاطب صورت می گیرد. بسیاری از آثار یوسا، بارتلمی، براتیگان و… از این جنس هستند.

2- چرا این کتاب ارجاع های فراوان مستقیم و غیرمستقیم به آثار هنری دارد؟ آیا لزومی به مطالعه ی آن آثار برای فهم «گفتگو در تهران» وجود دارد؟
استفاده از بینامتنیت و وام گیری و دگردیسی آثار پیشین و وارد شدن متن ها در یکدیگر یکی از تکنیک های آثار پست مدرن است که برای فهم بهتر این مفهوم، می توانید مقالات «ژولیا کریستوا» را در این باره بخوانید. قبل از من، در داستان های نویسندگان ایرانی مانند دکتر براهنی و… به کثرت از این تکنیک استفاده شده است. مطمئنا خواندن آثار ارجاع داده شده برای فهم و تحلیل لایه های زیرین کار ضروری است و به شما لذت بیشتری از این رمان خواهد داد. اما بدون فهمیدن و مطالعه ی ده ها اثری که در رمان «گفتگو در تهران» به آنها مستقیم یا غیرمستقیم ارجاع داده شده باز هم لایه ی سطحی کار قابل فهم و درک است.

3- آیا این رمان به زندگی خود شما ربطی دارد؟ یا شخصیت ها کاملا خیالی هستند؟
طبیعتا در این اثر سیزده شخصیت اصلی و چندین شخصیت فرعی داریم که هیچ کدام «مهدی موسوی» یا هر کس دیگری که می شناسید نیستند. اما ممکن است تصویر یا خاطره یا بخشی از شخصیت خود را از او وام گرفته باشند. در واقع نویسندگان برای شخصیت پردازی از خاطرات شخصی، خاطرات دیگران و تخیل استفاده می کنند و با ترکیب این سه مورد شخصیت هایی قابل لمس و باور می سازند.
مطمئنا من برای ساختن هر کدام از شخصیت ها، لحن، گذشته و آینده و… ماه ها وقت صرف کرده ام و در طول ده ها بار ادیت و یک بار بازنویسی اساسی (به علت نابود شدن نسخه ای که در سال 1389 نوشته شده بود) رمان تغییراتی اساسی داشته است. یادتان باشد که برای نوشتن یک رمان نیاز به تجربه ی همه ی جزئیات نیست و خیلی از تجربیات را نویسنده در بخش تحقیق و مصاحبه با دیگران دریافت می کند. مثلا بخش زندان انفرادی را من قبل از تجربه ی شکنجه و انفرادی و فقط با توجه به خواندن خاطرات دوستان و شنیدن صحبت هایشان نوشته بودم. اما بعد از تجربه‌ی زندان، آن بخش از رمان را ویرایش مختصری کردم.

4- آیا قبول دارید که بعضی از شخصیت ها خاکستری نیستند یا رمان در بعضی قسمت ها هجوآلود و جهت دار نوشته شده است؟
اول از همه به این موضوع دقت کنید که با توجه به پایان بندی اثر ممکن است تمام راوی ها، راوی دیگری نیز داشته باشند که آنها را نوشته و وقتی که کار راوی نامطمئن دارد این نقدها خنده دار است. حتما در مورد راوی نامطمئن و آثاری از این دست تحقیق کنید. (مثلا فیلم «مظنونین همیشگی» را ببینید!) یک بخش دیگر قضیه آن است که خیلی رفتارها و حرف ها که به نظر شما مبالغه آمیز و هجوآلود است سخنان جدی بخشی از مردم ایران است و آنها به نظرشان اینگونه نیست! و از همه مهم تر آنکه تمامی شخصیت ها در طول داستان روانکاوی می شوند و اگر بدی هایی نیز از آنها می بینیم با فلش بک های لازم برای علت آن ضعف ها کلید داده شده است. پس ما در انتهای داستان با بدی و خوبی مطلق روبرو نیستیم.

5- آیا قبول دارید که دو عنصر سکس و خیانت در داستان شما پررنگ است؟
قبل از پرسیدن این سوال از خودتان بپرسید چرا در «سگ کشی» بهرام بیضایی دو عنصر پول و سکس اینقدر پررنگ هستند؟ وقایع آن فیلم در چه سال هایی می گذرد؟ چرا در «جدایی نادر از سیمین» عنصر «دروغ» اینقدر پررنگ است؟ وقایع فیلم در چه سالی اتفاق می افتد؟ به نظرم توضیح دادن درباره ی این سوال ها لو دادن بن مایه و فلسفه ی اصلی رمان و نگاه جامعه شناختی آن است. البته که ما با شخصیت های زیادی هم روبرو هستیم که سکس ندارند یا خیانت نمی کنند اما اگرچه به ضرس قاطع شیوع مساله ی خیانت و سکس (خیانت می تواند در مسائل مالی، آرمان و هر چیزی باشد) در جامعه ی ما خیلی بیشتر از رمان مهدی موسوی است اما بیان آنها در داستان به مسائلی فراتر از بازتاب اجتماع برمی گردد. مثلا بخشی که به تحلیلی فرویدی برمی گردد یا…

6- چرا در هیچ کتاب خارجی و ایرانی اندازه ی این رمان سکس را توصیف نکرده اند؟
تقریبا 90% رمان های مطرح خارجی توصیفاتی دقیق تر، بیشتر و گسترده تر از سکس دارند. اگر شما ندیده اید چون ترجمه ی آنها را می خوانید. که یا بخش های مورد نظر سانسور شده یا کلا مترجمان بی خیال ترجمه ی کل اثر شده اند! در مورد نویسندگان ایرانی هم یا آن بخش های اثرشان سانسور شده یا خودشان موقع نوشتن، از ترس مجوز، خودسانسوری کرده اند. حق هم دارند.
و نکته ی جالب تر اینکه اصلا در هیچ جای رمان من توصیف واضح و دقیق سکس وجود ندارد و شاید دوستان منتقد، رمان دیگری را خوانده اند!!

7- چرا در این رمان شخصیت هایی همجنسگرا، بایسکشوال و… داریم؟
باید این سوال را مطرح کنیم که چرا در داستان های ایرانی بخشی از جمعیت ایران نادیده گرفته شده اند. چرا افرادی که خارج از زنگوله ی نُرم جامعه (از هر لحاظ از جمله گرایش های جنسی و…) قرار می گیرند صدای خود را در بین راوی های آثار ادبی ندارند؟! متاسفانه در شعر و داستان فارسی ما بخش های زیادی از گرایش های جنسی، مذهبی، قومی، اعتقادی و… را به نفع بخش غالب حذف می کنیم و وقتی شاهد یکی دو شخصیت متفاوت در رمان من هستیم مخاطب به جای حمله به حذف کنندگان این گروه ها به رمان من حمله می کند. رمان من در مدح یا ذم این افراد نیست. بلکه فقط می گذارد در این گفتگوی بی پایان صدای آنها هم شنیده شود.

8- چرا در این رمان به ماجراهای سال 88 اینقدر غیرمستقیم اشاره شده است؟ یا به حوادث و اعدام های دهه ی شصت؟
اولا که رمان من یک رمان دارای وجه های فلسفی، جامعه شناختی و روان شناختی است و من آن را به هیچ وجه یک اثر سیاسی نمی دانم و نخواهم دانست. بهترین آثاری که درباره ی جنگ در جهان ساخته شده اند آنهایی هستند که به جای نشان دادن توپ و تفنگ و جلوه های ویژه به اثرات آن بر روی زندگی و روح انسان ها پرداخته اند. من سال هاست یاد گرفته ام که به جای نشان دادن خود زخم، جای زخم و اثراتش را نشان بدهم که مطمئنا تاثیرگذارتر خواهد بود.
کتاب من با نقب زدن به روح های ناآرام دو طرف ماجرا سعی می کند روایتی دیگر از نسلی قربانی را نشان بدهد. نسلی که هر کس در آن انتخاب هایی می کند اما در نهایت قربانی است. کتاب من یک اثر ژورنالیستی برای تحریک عوام نیست بلکه روانشناسی انسان ها بعد از فاجعه است. که به قول «کورت ونه گات» فقط می تواند گنجشکی از بالای فاجعه رد شود و با زبانی که هیچکس نمی فهمد بگوید: جیک جیک جیک…

9- چرا لحن دو نفر از شخصیت های داستان لاتی است؟ آیا فکر نمی کنید باعث گسترش و بازتولید این لحن گفتار می شوید؟
من در رمانم چندین شخصیت دارم که لحن هایی کاملا متفاوت دارند. این تفاوت ها فقط در دایره ی واژگانی و تکیه کلام ها نیست. حتی در محور جانشینی کلمات و طول جمله ها و شکل استفاده از قید و صفت و… ده ها ساعت روی لحن هر شخصیت کار شده است. طبیعتا با توجه به سن و زندگی پیشین شخصیت ها فکر می کنم کاملا مشهود است که چرا یک شخصیت چنین لحنی را برای خود انتخاب کرده است. شخصیت دیگر هم از اواسط رمان، دیگر آن لحن به قول شما لاتی را رها می کند و لحنش کاملا عوض می شود که چرایی و چگونگی این مساله کاملا در رمان مورد پژوهش روانشناختی قرار گرفته است. نکته ای که یکی دیگر از کلیدهای رمان من یعنی «تغییر» است. چیزی که در نقدها کمتر به آن توجه شده است.
اما در نهایت باید دانست که وظیفه ی هنرمند بیان و خلق وضعیت هنری است و اگر قرار بود آگاتا کریستی از قتل ننویسد و یوسا از دیکتاتوری و هدایت از ناامیدی و یأس، باید در ادبیات را تخته می کردیم و با هم فقط از گل و بلبل و بوسه و به شیوه ی شاعران نئوکلاسیک از می و ساقی و لب و پستان و ابرو حرف می زدیم.

10- خواندن چه کتاب هایی را برای فهم بهتر رمانتان مفید می دانید؟
طبیعتا کسی که رمان من را می خواند باید ادبیات مدرن و پست مدرن را دنبال کند وگرنه شاید تعدد راوی ها و زاویه دیدها و عدم قضاوت و پایان باز و ارجاعات متعدد بیرونی و… او را گیج کند. اما گذشته از این مساله، خواندن کتاب های «فروید» می تواند در درک بهتر روابط شخصیت ها با خانواده شان و همچنین بخش های رویانویسی کمک کند. همچنین توصیه می کنم تمام کتاب ها و فیلم هایی که در اثر با نام بردن مستقیم (یا بدون نام بردن مثل فیلم کنعان یا رمان مثل آب برای شکلات یا…) به آنها اشاره شده را بخوانید و ببینید و ارتباط آنها را با رمان گفتگو در تهران پیدا کنید. مطمئنم لایه های جدیدی از اثر را درک خواهید کرد.

11- آیا راست است که با توجه به موفقیت رمان «گفتگو در تهران» و مشکلات مهاجرت، می خواهید شعر را رها کنید و فقط داستان بنویسید؟
سابقه ی داستان نویسی من حتی از شعر گفتنم هم بیشتر است. من از هشت، نه سالگی داستان می نویسم و در دوران دانش آموزی و دانشجویی مقام هایی کسب کرده ام و بعدا هم داور چندین جشنواره ی داستان بوده ام. آیا این مقام ها و استقبال ها باعث شده است شعر را رها کنم؟ من سال هاست در کشور خودم برای چاپ اشعارم با مشکلات روبرو هستم آیا باعث شده که آن را رها کنم؟ برای من شعر و داستان دو هنر کاملا متفاوت است و به همراه سینما همیشه برای من به طور جداگانه جدی بوده و هستند. همین الان در حال آماده کردن شرایط برای تحقیق درباره ی لوکیشن ها و مسائل جانبی رمان جدیدم هستم (که کاملا سبک و محتوایش با «گفتگو در تهران» متفاوت است). اما در کنار آن شعرهای جدیدم را هم می گویم و در شبکه های اجتماعی منتشر می کنم. فقط ممکن است در چند ماه نگارش اثر، برای زندگی کردن با لحن ها و روایت ها و شخصیت ها از انجام هر کار دیگری خودداری کنم. کاری که در موقع نگارش «گفتگو در تهران» هم انجام دادم. همین و لاغیر…

 

برای دریافت کتاب گفتگو در تهران کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *