مثنوی «سورةالچهار!»
چهار هار…
قسم به چهارِ غاز شده!
چهار هار…
قسم به دری که باز شده
و تو چه میدانی که چهار چیست؟!
چهار
چهار مرتبه تکرار کن
چهار
که نیست
به غیر رمز میان من و چهار نفر
بخوان:
چهار
بخوان مؤمنانهتر از هر ↓
کسی که ایمان آورده است
باز بخوان!
چهار
در شب اعدام و اعتراض
بخوان!
به یاد خون جوانان
به یاد اشک پدر
به یاد سکتهی مادر
به یاد بغض تو در ↓
شکنجه
باز شکنجه
شکنجهگاه
بخوان!
چهار
رمز من و تو در انفرادی
آه…
چهار
یک عدد عاشقانهی بیمرز
چهار
علت پیدایش جهان، بالفرض!
بخوان
چهار
بخوان در تمام میدانها
بخوان که با تو بخوانند تیربارانها
در انفرادیها
پای قبرها
بر دار
بخوان بلند
بخوان عاشق و بلند
چهار
چهار یک عدد عاشقانه است
بخوان
به یاد آنچه نگنجیده است توی زبان
بخوان
که با تو بخوانم رهاتر از شادی
بخوان
چهار
که رمزیست شکل آزادی
بدون قاعده، قانون و شکل و محدوده
بخوان
چهار
که این رمز بین ما بوده
چهار بوسهی بیوقفه از ازل به عدم
چهار مرتبه لبخند در نهایتِ غم
چهار خشم فروخورده در عزاداری
چهار مرتبه گفتن که دوستم داری
چهار قرن به دنبال یک نفر گشتن
چهار رفتنِ تا خودکشی و برگشتن
صدای گریهی از چاهِ دستشوییها
چهار قطرهی خون، توی بازجوییها
مقدّس است
که رازی فراتر از عدد است
چهار
علتِ امّید در جهانِ بد است
و تو چه میدانی که چهار چیست؟!
که تو
چهار بودی و هستی
به جز تو نیست
که تو
شبیه خاطرهای گُنگ از وطن خوبی
دلیل قطعیِ هر چیزِ واقعا خوبی
بخوان
چهار
که ما پای دار خوشبختیم
که عاشقیم
که دیوانهوار خوشبختیم
بخوان
چهار…
مهدی موسوی