خسته ایم از توضیح دادن!
دوستان عزیزم بی تعارف از توضیح واضحات خسته شده ایم و دیگر نمی خواهیم سوءتفاهمات را حل کنیم.
خسته شده ایم وقتی در شعر شونصد سال قبل خانم اختصاری فلان حاج آقا تسبیح زرد دارد و یکی کامنت می گذارد که منظورتان فلان خانم است که در فلان عکسش در گردنش تسبیح زرد است و ما باید توضیح بدهیم که ربطی ندارد.
خسته شده ایم وقتی در پستم اصطلاح مثل سگ و گربه به هم پریدن را در مورد فحاشی های رکیک زیر پستم به کار می برم و کلی آدم شاکی می شوند که به ما گفته گربه یا سگ! بعد باید توضیح بدهم که این یک اصطلاح معروف است و درضمن گربه ها و سگ ها موجودات کثیفی نیستند و مطمئنا برای من دوست داشتنی تر از آن موجوداتی هستند که زیر پست ها رکیک ترین فحش های جنسی را نثار هم می کنند.
خسته شده ایم که وقتی در پست قبل در نقد لمپنیسم و فرهنگ گفتاری چاله میدانی می نویسم و چند نفر مسیج می زنند که منظورت فلان شخص یا فلان کس بوده که در فلان پستش فلان کلمه را به کار برده است! و من باید توضیح بدهم که دوست گرامی این یک پدیده ی اجتماعی است و متن من هم نقد یک پدیده ی اجتماعی و اصلا من اینقدر به اشخاصی که گفته اید فکر نمی کنم (و حتی چند تایشان را نمی شناسم) که بخواهم درباره شان پست بنویسم.
خسته ام…
هر شعری که می گویم عده ای به خود می گیرند. هر متنی که می نویسم عده ای ناراحت می شوند. هر کامنتی که می گذارم عده ای به حساب اشخاصی خاص می گذارند.
دنیای من رهاتر از اسم ها و آدم هاست. من افعال و نگرش ها را نقد می کنم. هرچند در شعر از آدم های عادی و دور و برم هم الهام می گیرم. اما آنقدر تغییرشان می دهم و شخصیت ها را ترکیب می کنم که حتی خودم، خودم را نمی شناسم!
پس خواهش می کنم دور از تمام این حاشیه ها شعرها و متن های مرا بخوانید. مطمئنا اگر هم فلان نقد اجتماعی در مورد شما یا دوستانتان مصداق داشت شک کنید که شاید مشکل از متن من نیست. کمی هم به خودتان نگاه کنید. چه کار کرده اید که با خواندن آن نقد یاد خودتان یا دوستانتان افتاده اید؟
شاید اینبار لازم باشد به جای اعتراض یا فحش دادن خودمان را اصلاح کنیم…
دوستتان دارم دیوانه دار
سید مهدی موسوی