روز معلم

من خیلی خوشبختم…
نه خانه‌ای دارم و نه ماشینی و نه هیچ مایملک دیگری در جهان. همین گوشی‌های موبایلم هم همیشه هدیه‌ی گروهی شاگردانم برای جشن تولدهایم بوده است وگرنه از جهان بزرگ، همین را هم نمی‌خواستم. حتی دیگر وطنی هم ندارم و هفت سال است آواره‌ی غربتم و خانه‌به‌دوش.
حتی کتاب‌ها و فیلم‌هایم هم در ایران جا مانده‌اند. و بسیاری از شعرها و داستان‌ها و کتاب‌هایم که هیچ نسخه‌ی دیگری از آنها وجود ندارد، هنوز در دست اطلاعات سپاه هستند. حتی خانواده و دوستانم را در ایران جا گذاشته‌ام و تنهای تنها به کوه‌ها زده‌ام تا بتوانم در زندان نباشم و آزادانه برای مردم کشورم بنویسم…
اما من خوشبختم چون وقتی روز معلم می‌شود از سراسر جهان آدم‌هایی پیدا می‌شوند که از خاطر نبرده‌اند که تنها افتخار این مرد “معلمی” است.نه‌تنها آدم‌هایی که در مشهد و تهران و کرج و شاهرود و… شاگرد کارگاه‌هایم بوده‌اند، نه‌تنها آدم‌هایی که در این هفت سال تبعید به کارگاه‌های مجازی‌ام آمده‌اند، بلکه کسانی به من تبریک می‌گویند که حتی همدیگر را ندیده‌ایم و ازلحاظ سابقه‌ی شعری جایگاه استادی مرا دارند. این خوشبختی من است… این افتخار من است…
تمام پست‌ها و استوری‌هایی که گذاشته بودید و از من یاد کرده‌ بودید، در این دو روز پاسخ دادم. اگر چندتایی هم از دستم دررفته است بگذارید به حساب آنکه واقعا کار دشواری است چندین و چند ساعت مهر و لطف بی‌امان شما را در پست‌ها و استوری‌ها خواندن و پاسخی هرچند کوتاه دادن. دشواری‌ای که با عشق همراه است و امید…
من خیلی زود به ایران برمی‌گردم. من خارج از آن مرزها زنده نمی‌مانم. من مثل ماهی‌ای هستم که از آب بیرون افتاده است. به آخرین بوسه برمی‌گردم و کارگاه ادبی‌ام را دوباره در کنار هم راه می‌اندازیم و عاشقانه از ادبیات حرف می‌زنیم.من شاید آدم دلچسبی نباشم اما متاسفانه آگاهم که شاعر و معلم خوبی هستم و این آگاهی رنج دارد و عشق.عشق زیرا خوشبختی محض است و رنج زیرا از شما دورم… دور… دوووور…
من خیلی خوشبختم. چون شما را دارم. شما که با هر عقیده و منش و تفکری، من و شعرها و داستان‌هایم را دوست دارید و مرا لایق کلمه‌ی بزرگ “معلم” می‌دانید.امیدوارم لایق این‌همه مهر باشم.


با بوسه و آغوش

مهدی موسوی

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *