خیلی از دوستان در مورد خلاقیت و دوری از تکرار و تقلید در شعر می پرسند. مطمئنا این مسائل به طور کامل آموزش دادنی نیست و باید خلاقیت و دانش را با مطالعه و تجربه با هم درآمیخت و البته استعداد ذاتی فرد هم در این ترکیب کمک رسان است.
اما می شود پیشنهادهایی داد که چگونه شاعران جوان از به تکرار رسیدن دوری کنند و شاهد آثاری متفاوت تر از گذشته باشیم. طبیعتا این پیشنهادات چند پیشنهاد ساده از میان هزاران ایده ی ممکن است.
پیشاپیش عذرخواهی می کنم که اگر مثال ها از شعر خودم است:
یک: سوژه ی جدید!
وقتی شما به سوژه ای می پردازید که قبل از شما کمتر به آن پرداخته شده ناخودآگاه کارتان زوایایی تازه را کشف می کند.
مثلا در شعر سفرنامه یکی از چیزهایی که برای مخاطب جذاب بود ایده ی آن و حرکت در شهرها و نشانه های آنها بود که در کارهای آن زمان در غزل پست مدرن تازگی داشت و مخاطب را با اثر درگیر می کرد. (هرچند قبلا در ترانه ی شهیار قنبری به شکلی دیگر تجربه شده بود)
یا انتخاب سوژه هایی نظیر قاتل زنجیره ای و… در شعرهای دیگر.
دو: فرم!
استفاده از فرم های ترکیبی و تازه اگر در خدمت محتوا باشد خود باعث جذابیت و تفاوت اثر می شود.
مثلا من در شعر “غذاش بادمجان است” با روایت موازی دو روایت پدرسالاری در خانواده و حکومت توتالیتر و درهم تنیدن این دو روایت به مخاطب کلیدهایی برای نقد جامعه شناختی و روان شناختی و سیاسی بسیاری از مسائل داده ام.
سوم: راوی متفاوت
هر ماجرا را می توان از دید هر راوی با نگاه خاصش به قضیه دید و انتخاب راوی درست و متفاوت، می تواند کلید نگاه تازه در شعر باشد.
مثلا در همین شعر آخرم در اینستاگرام “تنه زد یک نفر به من انگار” در یکی از لایه های معنایی با انتخاب راوی بایسکشوال به نقدی روان شناختی پرداخته ام که در شعرهای قبل جایش خالی بوده.
یا در شعر “هر شب” که راوی فردی خیانتکار است (از دیدگاه جامعه) که خود را محق می داند برعکس شعر “ناگهان” که همان ماجرا را از دیدگاه فرد خیانت دیده بازگو می کند.
چهار: تکنیک و کشف و اتفاق های عرضی
مثلا در شعر “پایان خوبم باش مثل فیلم هندی ها” سوژه در حد فیلم هندی است چون قرار است چنین ایده ای به مخاطب در انتها منتقل شود اما سعی شده با استفاده از ارجاعات خارج متنی و میان متنی هایی که از اشعار فروغ و اخوان و سینمای کیمیایی و… وجود دارد هم به شعر معنایی عمیق تر داده شود و هم پرداختی متفاوت از یک سوژه ی دستمالی شده داشته باشیم.
پنج: تحلیلی متفاوت از یک ماجرا
هر روایت تکراری و ساده را می توان با تحلیلی تازه و متفاوت از دیدگاه های روان شناختی و فلسفی و جامعه شناختی و سیاسی و… روحی دوباره بخشید.
مثلا در شعر “هنوز گلدان پشت مبل ها جان داشت” با داستان تکراری خودکشی و سقوط از آپارتمان روبروییم اما سعی شده با فلاش بک به گذشته و کات های سریعی که با توجه به موضوع کار، زده می شود تحلیلی متفاوت از آنچه در شعرهای آن زمان رواج داشته است بیان شود.
شش: کشف در زبان
زبان و کشف فضاها و فرصت های تازه در آن می تواند به بیان احساسات و فرصت هایی منجر شود که تا قبل از آن در شعر ممکن نبوده است.
مثلا در شعرهایی نظیر “فورپان”، “قستوا” و… خلق کلمات تازه باعث بیان موقعیت هایی شده که فقط در همان شعر امکان پذیر است.
هفت: زمان ها و مکان های متفاوت
طبیعتا اکثر شعرها در جامعه ی حال حاضر رخ می دهد اما وقتی شما شعری می گویید که در زمان و مکان حرکت می کند و فضاهایی متفاوت را به مخاطب نشان می دهد خود به خود جذاب خواهد بود.
مثلا در شعر “فضانوردان، توی سفینه ی آپولو” همین انتخاب لوکیشن متفاوت باعث ایجاد موقعیت های تازه ای از قبیل گیج شدن آنها برای پیدا کردن قبله و… شده است.
آخر؟: راه های ایجاد تازگی در شعر یکی دو تا نیست. فقط کافی ست شاعر به بیرون خودش نگاه کند تا هزاران سوژه و تکنیک و شخصیت و راوی و… را کشف کند.
نه به علت محدودیت حروف تلگرام فرصتی برای باز کردن مثال ها هست و نه پرداختن علمی و دقیق به هر ایده. نه همین چند موضوع ساده به تنهایی باعث زیبایی و تفاوت شعر می شود و نه تازگی و خلاقیت به ده بیست تا کتگوری ساده قابل تقلیل است.
فقط این متن بهانه ای بود برای تلنگر به خودمان که شعرمان دچار تکرار و تقلید و سطحی نگری نشود. بهانه ای برای حرکت.
غزل پست مدرن در دهه ی هفتاد و هشتاد شاهد شکوفایی و تجربه هایی خوب و مفید بوده است. حالا وظیفه ی نسل امروز موزون سرایان است که این راه را ادامه دهند و به لایک و شهرت و فروش کتاب و… بسنده نکنند.
غزل امروز محتاج چهره های تازه و بی حاشیه و با مطالعه و با پشتکار است که فقط دردهایی از جنس ادبیات داشته باشند. چهره هایی که قرار است بعد مرگ ما، نه تکرار ما، که راه هایی تازه و بدیع در غزل پست مدرن و شعر معاصر باشند.
سید مهدی موسوی
درودوعرض ادب جناب دکتر. ممنون از ارائه مطالب خوبتون. خوشحالم که میتونم اینجاهم شمارو بخونم و امیدوارم بتونم از مطالبتون بیاموزم.
همیشه براتون آرزوی سلامتی وموفقیت دارم.
سلام آقای موسوی. به نظر شما بعد از اینکه شعر پست مدرن به بلوغ و شکوفایی برسه نوبت به چه قالبی میرسه. به هر حال بعد از مدتی از تازگیش کم میشه. برای من این سوال بزرگی ست. ممنون میشم اگر جواب بدید اگر که شما جوابی دارید.
درود بر استاد موسوی عزیز ممنون از این همه تلاش وو زحمتتون امیدوارم یه روزی تو ایران دور هم باشیم و خارج از دغدغه های امروزی به ادبیات بپردازیم .
ولی شما با سعی و تلاشتون در اونجا هم ثابت کردین که تنها به ادبیات و ایران فکر میکنید
پایدار و سلامت باشید
عالیی بود مث همیشه
با عرض ادب و ارادت
خوبه که چنین فضایی ایجاد کردین تا ما جوونتر ها هم بتونیم حداقل تو محیطی مجازی نوشته های شمارو بخونیم،شخصا استفاده کردم،بدرود
با عرض ادب و ارادت
خوبه که چنین فضایی ایجاد کردین تا ما جوونتر ها هم بتونیم حداقل تو محیطی مجازی نوشته های شمارو بخونیم،شخصا استفاده کردم،بدرود.