مهدی موسوی ۱۰ فیلم محبوب خود را با تاکید بر این که بدون ترتیب انتخاب شدهاند و لزوما اولین مورد لیست، بهترین آن نیست، این گونه معرفی میکند:
- گوست داگ: سلوک سامورایی (Ghost Dog: The Way of the Samurai)
«جیم جارموش» از آن کارگردانهایی است که نسبت به او حس دوگانه دارم. بعضی آثارش مثل «مغلوب قانون»، فیلم محبوبم هستند و بعضی فیلمهایش مثل «مرزهای کنترل» را دوست ندارم. اما مگر میشود «گوستداگ» جزو فیلمهای برترم نباشد وقتی جارموش میسازد و «فارست ویتاکر» مثل همیشه عالی بازی میکند و سراسر فیلم پر است از قابهای فراموشنشدنی و نمادگراییهای فلسفی و روایتی دیوانهوار و نسبیگرا از رابطه استاد و شاگرد؟
- یادگاری (Memento)
«کریستوفر نولان» از آن نسل جدیدیهایی است که اکثر فیلمهایش را به جز آثار اخیرش دوست دارم. انتخاب سختی بود بین «بتمن آغاز میکند» و «بیخوابی» و حتی «تعقیب» (با آن بودجه و امکانات کم) و «ممنتو». سوژه فوقالعاده فیلم و فرم بینظیرش (در زمان ساخت فیلم) و سکانسهای تاثیرگذار آن، هر مخاطبی را قانع میکند که ممنتو را در لیست فیلمهای محبوبش داشته باشد.
- سینما پارادیزو (Cinema Paradiso)
کارگردانهای ایتالیایی همیشه مورد علاقه من بودهاند؛ شاید به خاطر جایگاه خاص ادبیات و قصه در سینمایشان. «جوزپه تورناتوره» یکی از آن دوستداشتنیها است که فیلمهای موفقی نظیر «افسانه ۱۹۰۰»، «تشریفات ساده» و «سینما پارادیزو» را در کارنامه دارد. سینما پارادیزو قصیدهای در مدح عشق و سینما است؛ فیلمی با چند سکانس حسی ماندگار و داستانی قدرتمند با دقت به تمام جزییات.
- ماهی بزرگ (Big Fish)
دنیای فانتزی و منحصر به فرد «تیم برتون» برایم همیشه قابل ستایش بوده است. با احترام به آثار موفقی نظیر «ادوارد دستقیچی» و حتی «مریخ حمله میکند»، به نظرم «ماهی بزرگ» با فاصلهای قابل توجه، بهترین فیلم تیم برتون است؛ ترکیبی از خیالپردازی ناب او، سکانسهای حسی فوقالعاده و روایتی جذاب و دوستداشتنی.
- لبه بهشت (The Edge of Heaven)
از دیدگاه من، «فاتح آکین» یک جورهایی «اصغر فرهادی» سینمای آلمان است. قصهپردازیهای فوقالعاده او که به خاطر ترکتبار بودنش، با مفاهیمی نظیر دوگانگی فرهنگی، سنت و مدرنیسم و… میآمیزد، به ذائقه مخاطب شرقی بسیار نزدیک است. من با احترام به فیلم «شاخ به شاخ» (Head on)، «لبه بهشت» را بهترین فیلم آکین میدانم که چه از لحاظ بصری و چه از لحاظ اندیشگانی، فیلمی بسیار غنی است.
- هری ساختارشکن (Deconstructing Harry)
وقتی از «وودی آلن» دوستداشتنی حرف میزنیم، کار وحشتناکی است انتخاب یک فیلم از او. «آنی هال»، «رز ارغوانی قاهره»، «هانا و خواهرانش»، «آنچه همیشه میخواستید درباره سکس بدانید ولی میترسیدید بپرسید»، «تقدیم به رم با عشق» و… آثاری پیشرو و تاثیرگذار در فضاهایی متفاوت اما سرشار از فلسفه چالشی و خلاقیتهای منحصر به فرد وودی آلنی بودهاند. انتخاب «هری ساختارشکن» علاوه بر جذابیت و خلاقیت خاص فیلم، به این موضوع برمیگردد که متاسفانه به این اثر موفق وودی آلن کمتر توجه شده است و حتی طرفداران او نیز گاهی دیدن این فیلم متفاوت (در زمان خودش) را از دست دادهاند.
- هفت روانی (Seven Psychopaths)
مخاطبان تئاتر، «مارتین مکدونا» را به خوبی میشناسند و جایگاه ارزنده این کارگردان جوان را با آثاری نظیر «ملکه زیبایی لینین»، «مرد بالشی» و… میدانند. اما او در عرصه سینما هم آثار موفقی نظیر «در بروژ» و «هفت روانی» دارد که از دیدگاه من، هفت روانی میتواند نمونه کامل یک «وسترن پستمدرن» باشد. برای من که به «وسترن ایتالیایی» و آثار بزرگانی نظیر «سرجیو لئونه» ارادت خاص دارم، فیلم متفاوت هفت روانی ادامهای منطقی از همان سینما به همراه برهم زدن قواعد ژانر، برای رسیدن به فرم و محتوایی تجربه نشده است.
- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (دیوانه از قفس پرید) (One Flew Over the Cuckoo’s Nest)
«میلوش فورمن» کارگردان بزرگی با آثاری ماندگار نظیر «آمادئوس»، «مرد روی ماه» و… است اما فیلمی که نام او را در خاطرهها جاودانه کرده، «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» با بازی درخشان «جک نیکلسون» است؛ فیلمنامهای اقتباسی از رمان مطرح «کن کیسی» که از نقد بیمارستانهای روانی فراتر میرود و به بازنمایش نمادین جوامع توتالیتر بدل میشود. سکانسهای تاثیرگذار، بازیهای فوقالعاده و پایانبندی بینظیر، این فیلم را به یکی از شاهکارهای تاریخ سینما بدل کرده است.
- به خلأ وارد شو (Enter the Void)
«گاسپار نوئه» کارگردان متفاوت و از دیدگاه عدهای، دیوانهای است که در آثارش از هیچ تجربهای اِبا ندارد. «برگشتناپذیر» و «عشق» تجربههایی متفاوت و جذاب در فرم و محتوا هستند اما بیشک «به خلأ وارد شو»، چه از دیدگاه فرمی و زاویهدید و چه از دیدگاه محتوایی، اثری تاثیرگذار و فراموش نشدنی است. اگرچه شاید موسیقی، حرکت دوربین و… در لحظاتی برای مخاطب آزاردهنده باشد اما تعامل فرم و محتوا شما را وادار میکند که دیدن فیلم را ادامه دهید.
- باشگاه مبارزه یا باشگاه مشتزنی (Fight Club)
یکی از مطرحترین کارگردانهایی که براساس رمانهای موفق فیلم ساخته، «دیوید فینچر» است. اگرچه او در سالهای اخیر به سراغ سینمایی عامهپسندتر رفته و از دوران اوجش فاصله گرفته است اما آثار ابتدایی او هم چون «هفت» و «باشگاه مبارزه» (باشگاه مشتزنی) هنوز جزو فیلمهای محبوب منتفدان در چند دهه اخیر است. باشگاه مبارزه که بر اساس رمانی از «چاک پائولانیک» ساخته شده، فیلمی است با سویههای پستمدرن و با نگاهی نقادانه به زندگی مصرفگرا و آسیبهای روانی جهان امروز. بازی فوقالعاده «ادوارد نورتون» و «برد پیت» در دو نقش اصلی به همراه فرم و روایت متفاوت فیلم، شما را بدون لحظهای توقف، تا انتهای غافلگیرکننده اثر خواهد رساند.