از سانسور تا خلاقیت

باور غلطی که در سال‎های اخیر در ذهن مردم و حتی بخشی از جامعه‎ی هنری جای گرفته، آن است که سانسور و فشار بر روی هنرمندان باعث افزایش خلاقیت‎ها و زیرپوستی‎تر شدن آثار خواهد شد. این حرف اگرچه در ظاهر تا اندازه‎ای درست به نظر می‎رسد امّا غفلت از بخش مهمّی از آسیب‎شناسی سانسور بر روی آثار ادبی و از دیدگاهی دیگر، تأیید عملکرد حکومت‎های توتالیتر است.

اگر به تاریخ ادبیات هم نگاه کنیم آثار سمبولیستی و پیچیده‎ی اواخر قرن نوزده بودلر، رمبو، مالارمه و… اتفاقا در فرانسه‎ی آزاد شکل گرفت و شکل‎گیری پیچیده‎ترین و عصیانگرترین جریان‎های ادبی نظیر دادائیسم در کشورهایی مانند سوئیس بوده که از گزند جنگ جهانی و عوارض آن به دور بوده‎اند. پس نه نمادگرایی و نه پیچیدگی، هیچ‎کدام نتیجه‎ی مستقیم سانسور و دیکتاتوری نیستند و تنها ذهن خلاق و مولّد هنرمند است که سمت و سوی یک اثر هنری را تعیین می‎کند.

از آن طرف، حکومت ها نیز با شناخت کم‎اثر شدن سانسور سطرها و روش‎های هنرمندان برای دور زدن حذف و تعدیل، در سال‎های اخیر به حذف مؤلف و ممنوع‎الفعالیت کردن هنرمندان به طور کلی دست زده‎اند. غیر‎قابل‎چاپ اعلام شدن کلّیت یک مجموعه یا آثار یک مؤلف، راه را بر هر نوع خلاقیت می‎بندد و اتفاقاً باعث ناامیدی و سرخوردگی نویسندگان و شاعران می‎شود. نتیجه‎ی این یأس و ناامیدی گاهی کنار گذاشتن نوشتن، گاهی تولید آثاری نازل‎تر و گاهی پیوستن به جریان‎های همسو با قدرت است. هرچند نمی‎توان رشد نوعی از ادبیات اعتراض را نیز در دل این وضعیت انکار کرد اما اتفاقاً گاهی این اعتراض‎ها با عصبیتی همراه بوده که به جای حمله بردن به ریشه‎های جامعه‎شناختی و فلسفی دیکتاتوری، به سطح آمده و آثاری اعتراضی اما ژورنالیستی را رقم می‎زنند.

شاعر یا نویسنده‎ای که انرژی‎اش به جای پرداختن به تکنیک و محتوا، صرف دور زدن سانسور شود طبیعتاً نمی‎تواند اثری را عرضه کند که همه‎ی قابلیّت‎ها و توانایی‎های او را بروز دهد. مخاطب نیز اگرچه در «سه نقطه»ها، خود، فرصت اندیشیدن و حضور در متن و حدس زدن بخش‎های حذف شده و مقصود مؤلف را پیدا می‎کند اما ثابت شده که همیشه آثار سانسور شده را پس زده و ضعیف‎ترین ترجمه‎های کامل از یک اثر در اینترنت یا خیابان انقلاب را، به ترجمه‎های خوب امّا دارای حذف و تعدیل ترجیح می‎دهد.

در انتها باید یادآور شویم که هنرمند، حتی بعد از دور زدن سانسور و چاپ مجموعه‎اش (با مجوزهای دولتی) نیز آسوده نبوده و نهادهای موازی دیگری هستند که ممکن است هر لحظه او را به جرم خلق و اندیشیدن احضار یا دستگیر کنند، نهادهایی که با همکاری تعداد اندکی از هنرمندان خودفروخته روش‎های دور زدن سانسور و نمادها و استعاره‎ها را خوب می‎شناسند و هیچ مجوّزی آنها را محدود نمی‎کند. همین امر، باعث خودسانسوری مؤلف در عمیق‎ترین بخش‎های ذهن و روح او می‎شود که نتیجه‎اش آسیب‎های روانی، انزوا و حتی گاهی کنار گذاشتن هنر و ادبیات می‎شود.

البته نمی‎توان انکار کرد که بسیاری از آثار هنری موفق ما در دل اختناق و با خلاقیت هنرمندان از سد سانسور گذشته و به دست مخاطب رسیده است. اما هیچ توجیهی برای محدود کردن آزادی بیان، پذیرفتنی نیست و بسیاری از این توجیهات زاییده‎ی اتاق فکرهایی است که می‎خواهند نظارت، دخالت و سانسور نهادهای قدرت را در ذهن مردم و هنرمندان، نهادینه کنند.

 

منتشر شده در وبسایت رادیو فردا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *