من پسر بیماری را که به دختر شش ساله تجاوز می کند می توانم تحلیل روان شناختی کنم.
من معلم مریضی را که با دانش آموز نه ساله اش رابطه برقرار کرده می توانم مورد مطالعه ی روانی قرار دهم.
من مردانی که در خیابان، زنان را مورد آزار جنسی قرار می دهند و ریشه های جامعه شناختی و روان شناختی ماجرا را می شناسم.
من مردی که همسرش را کتک می زند یا موبایل او را چک می کند یا به او اجازه ی کار نمی دهد یا به او اجازه ی ادامه تحصیل نمی دهد یا… را می شناسم و می دانم رفتارهای غلط او ریشه در چه ساختار اجتماعی دارد
اما
اما
اما
زنی که آرزوی هر زن را داشتن مردی باغیرت می داند کجای دلم بگذارم؟
زنی که حجب و حیا را مهمترین داشته ی یک زن می داند چه کار کنم؟
زنی که به همنوعان خودش توهین می کند و آنها را فقط در صورت اتصال به یک مرد و شوهر کردن و انجام وظیفه ی مادری کامل می داند
زنی که ادعا می کند مالک تن و روح خودش نیست!
زنی که حاضر است به نفع کانون گرم خانواده از مطالبات اولیه ی انسانی خودش گذشت کند!
زنی که قبول کرده جنس دوم است و همنوعانش را به چشم رقیب می بیند…
این زن ساخته ی جامعه ی مردسالار است و از آن مردی که تجاوز می کند به طور بالقوه و بالفعل برای برآورده شدن جامعه ای سالم و برابر و انسانی خطرناک تر…
تقصیر او نیست.
او زاییده ی تربیت غلط و سال ها مردسالاری است. اما اگر تصمیم نگیرد که مطالعه کند، تغییر کند و حقوق انسانی اش را به رسمیت بشناسد آن وقت خودش هم مقصر است.
البته درد فقط در ماجرای زنان و قبول و نهادینه شدن وضعیت های تحمیلی نیست. تمام اقلیت های جنسی، مذهبی، قومی و… باید به این باور برسند که آنها هم یک انسان برابر، آزاد و نرمال هستند. که فقط ممکن است تعدادشان یا قدرت سیاسی، اجتماعی شان از گروه هایی که نرمال شمرده می شوند کمتر باشد.
پس اگر مثل دیگران فکر نمی کنید، اگر مثل دیگران احساس نمی کنید نگران نباشید. خودتان را همرنگ جماعت نکنید. بلکه برای خواسته های انسانی خودتان بجنگید.
هیچ تمایل فکری، روحی، جنسی و… تا وقتی به حقوق دیگران تجاوز نکند و مصداق تجاوز و آزار و… نباشد ایرادی ندارد.
پس خودمان را فراتر از پیش فرض ها و… عریان کنیم. خودمان را سانسور نکنیم. و جرات نمایش دادن خود واقعیمان را داشته باشیم.
اگر من و تو شروع کنیم این جامعه اصلاح خواهد شد. قول می دهم…
سید مهدی موسوی